معنی یک قاچ از خربزه

حل جدول

یک قاچ از خربزه

کرچ


یک قاچ خربزه یا هندوانه

لاهوره


قاچ

شکاف و ترک، برش خربزه، قطعه خربزه و هندوانه و میوه های شبیه به آن

شکاف و ترک، برش خربزه

قطعه خربزه و هندوانه و میوه های شبیه به آن.


قاچ هندوانه و خربزه

لاهوره

لغت نامه دهخدا

قاچ

قاچ. (ترکی، اِ) قاج.شکاف. ترک. || قاچ خربزه یا هندوانه، قسمتی از آن. یک قطعه از آن به درازا بریده و غالباً یک ربع است. || قاچ زین، قپه ٔ پیش زین. کوهه ٔ پیشین زین. برآمدگی جلو زین اسب و غیره. بلندی که بر جلو زین است و سوارکار دست بدان گیرد. قاش زین.
- امثال:
قاچ زین را بگیر نیفتی، اسب سواری پیشکشت.
ترکیب ها:
- قاچ خوردن. قاچ خورده. قاچ دادن. قاچ قاچ. قاچ قاچ شدن. قاچ کردن.


قاچ قاچ

قاچ قاچ. (ص مرکب) ارباً ارباً. قطعه قطعه. ترک ترک.


قاچ قاچ شدن

قاچ قاچ شدن. [ش ُ دَ] (مص مرکب) ترکیدن با ترکهای بسیار چون پای کسی که بسیار پابرهنه رود.

فرهنگ فارسی هوشیار

قاچ

شکاف، یک قسمت بریده از خربزه یا هندوانه


قاچ قاچ

ترک ترک، قطعه قطعه

فرهنگ معین

قاچ

یک بُرش از هندوانه یا خربزه، برآمدگی قسمت جلو زین، شکاف، ترک. [خوانش: [تر.] (اِ.)]


قاچ قاچ

[تر.] (ص مر.) قطعه قطعه، ترک ترک.

فرهنگ عوامانه

قاچ

قطعه خربزه و هندوانه و میوه های شبیه به آن را گویند.

فرهنگ عمید

قاچ

یک قسمت بریده‌شده از خربزه، هندوانه، یا میوۀ دیگر،
برآمدگی جلوی زین اسب، کوهۀ زین،
شکاف، ترک، تراک، قاش،
تکه، پاره،
چند عدد از چیزی،
* قاچ‌قاچ: [عامیانه] پاره‌پاره، چاک‌چاک، تکه‌تکه،

معادل ابجد

یک قاچ از خربزه

956

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری